English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (8015 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
winter olympic U بازیهای المپیک زمستانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
olympics U بازیهای المپیک
games U بازیهای المپیک
plympic games U بازیهای المپیک
olympiad U جشنهای بازیهای المپیک
olympian U شرکت کننده بازیهای المپیک
winter quarters U پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
winter crookneck U کدوی زمستانی کدوی گردن کج زمستانی
Olympic U المپیک
maccabian games U المپیک یهودیان
olympic rings U 5 حلقه المپیک
olympic cross U صلیب المپیک
special olympics U المپیک افراد استثنایی
Olympic U مربوط به مسابقات المپیک
He broken an Olympic record. U رکورد المپیک را شکست
olympic size pool U اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
olympic review U نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
olympic trench shooting U مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
field games U بازیهای میدانی
net games U بازیهای توردار
youth sports U بازیهای جوانان
court games U بازیهای محوطهای
computerized game playing U بازیهای کامپیوتری
racket games U بازیهای راکتدار
asian games U بازیهای اسیایی
brumal U زمستانی
hymal U زمستانی
hibernal U زمستانی
hiberbal U زمستانی
wintery U زمستانی
wintry U زمستانی
brumous U زمستانی
winterish U زمستانی
hiemal U زمستانی
matches U رویارویی بازیهای دو جانبه
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
pan american games U بازیهای ملتهای امریکایی
party politics U سیاست بازیهای حزبی
team tennis U بازیهای مختلف تنیس
track U زمین بازیهای میدانی
tracked U زمین بازیهای میدانی
tracks U زمین بازیهای میدانی
goal games U بازیهای دروازه دار
amusement arcade U سالن بازیهای الکترونیکی
ball park U زمین بازیهای با توپ
winterization U زمستانی کردن
winter solstice U انقلاب زمستانی
winterly U زمستانی بی نشاط
winterberry U راج زمستانی
winterization U زمستانی شدن
hibernaculum U جایگاه زمستانی
jack frost U لولوی زمستانی
courtesy runner U بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
hibernates U بخواب زمستانی رفتن
hibernating U بخواب زمستانی رفتن
hibernated U بخواب زمستانی رفتن
hibernaculum U گلخانه گلهای زمستانی
hibernate U بخواب زمستانی رفتن
winterization U بصورت زمستانی در امدن
tuque U کلاه بافته پشمی زمستانی
midwinter U چله زمستان انقلاب زمستانی
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
harmattan U بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
storm window U پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
snow tire U لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
groundhopper [British English] U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
roughhouse U بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
winter U قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winters U قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
democratic comiteism U سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com